گفتوگو با طراح مد ایرانی در آمریکا
آقای طراح با لباسهای نستعلیقی
نامش حالا با لـُنگهایی که به شکل دامن، روسری و شال روی سروکول مانکنها حسوحال جدیدی به مفهوم این دستمال یا پارچه حمام سنتی داده، دوباره سرزبانها افتاده است.
نیما بهنود همان طراح لباس ایرانی مقیم نیویورک است که با طرحهایی از خطوط نستعلیق و شکسته فارسی تیشرتهای خاصی را طراحی کرد و با گذشت مدت کوتاهی از شروع کارش این نوع تیشرت بین آمریکاییها و ایرانیها به شدت محبوب شد.
این طراح سی و دو ساله، که چهارسال پیش از مدرسه مد نیویورک فارغالتحصیل شده، هیچوقت فکر نمیکرده بتواند با چاپ دستی مُهرهای قدیمی و خطوط نستعلیق فارسی روی تیشرت روزی نام ایران را زیر نور فلاش عکاسان مد بیاورد:" روزهای اولی که این ایده به ذهنم رسید، با ترس و لرز با افراد مختلف مشورت میکردم. تقریبا ۹۰ درصد کسانی هم که به من کمک فکری میدادند، نگاه چندان مثبتی به این شیوه نداشتند."
شعر و نوشته فارسی روی لـُنگ یا جامه حمام قدیمی ایرانی
با همه این تردیدها او با مارک «NIMA NY » بعد از مدت کوتاهی توانست با عرضه و فروش این نوع خاص تیشرت، به اوج شهرت برسد.
تنها چیزی که باعث میشد هشت سال پیش برای شروع خیلی مطمئن نباشد، این بود که باور نمیکرد در تمام این سالها و با وجود طراحان لباس موفق ایرانی در دنیا، کسی به فکر استفاده از خط ، فرم و اشکال ایرانی و حتی خاورمیانهای روی لباسها نیفتاده باشد.
شش فروشگاه « NIMA NY» در دوبی و سه فروشگاه در عربستان فعال هستند و در آمریکا و اروپا هم فروشگاههایی با همین "نشان تجاری" طرفداران زیادی دارند.
در ایران نوع تقلبی تیشرتهای او در حال دوخت و فروش است. ولی نیما میگوید، قبلا حدس میزده که مشابهسازی این ایده پیش میآید. مدتی است که چندین گروه در ایران و آمریکا در حال کاری هستند که خود نیما دوست ندارد اسمشان را " کپی" بگذارد
نامش حالا با لـُنگهایی که به شکل دامن، روسری و شال روی سروکول مانکنها حسوحال جدیدی به مفهوم این دستمال یا پارچه حمام سنتی داده، دوباره سرزبانها افتاده است.
نیما بهنود همان طراح لباس ایرانی مقیم نیویورک است که با طرحهایی از خطوط نستعلیق و شکسته فارسی تیشرتهای خاصی را طراحی کرد و با گذشت مدت کوتاهی از شروع کارش این نوع تیشرت بین آمریکاییها و ایرانیها به شدت محبوب شد.
این طراح سی و دو ساله، که چهارسال پیش از مدرسه مد نیویورک فارغالتحصیل شده، هیچوقت فکر نمیکرده بتواند با چاپ دستی مُهرهای قدیمی و خطوط نستعلیق فارسی روی تیشرت روزی نام ایران را زیر نور فلاش عکاسان مد بیاورد:" روزهای اولی که این ایده به ذهنم رسید، با ترس و لرز با افراد مختلف مشورت میکردم. تقریبا ۹۰ درصد کسانی هم که به من کمک فکری میدادند، نگاه چندان مثبتی به این شیوه نداشتند."
شعر و نوشته فارسی روی لـُنگ یا جامه حمام قدیمی ایرانی
با همه این تردیدها او با مارک «NIMA NY » بعد از مدت کوتاهی توانست با عرضه و فروش این نوع خاص تیشرت، به اوج شهرت برسد.
تنها چیزی که باعث میشد هشت سال پیش برای شروع خیلی مطمئن نباشد، این بود که باور نمیکرد در تمام این سالها و با وجود طراحان لباس موفق ایرانی در دنیا، کسی به فکر استفاده از خط ، فرم و اشکال ایرانی و حتی خاورمیانهای روی لباسها نیفتاده باشد.
شش فروشگاه « NIMA NY» در دوبی و سه فروشگاه در عربستان فعال هستند و در آمریکا و اروپا هم فروشگاههایی با همین "نشان تجاری" طرفداران زیادی دارند.
در ایران نوع تقلبی تیشرتهای او در حال دوخت و فروش است. ولی نیما میگوید، قبلا حدس میزده که مشابهسازی این ایده پیش میآید. مدتی است که چندین گروه در ایران و آمریکا در حال کاری هستند که خود نیما دوست ندارد اسمشان را " کپی" بگذارد
.
گروه « NIMA NY» در لندن، فرانسه، تورنتو، ونکوور و بخشهای مختلفی در آمریکا نمایش یا «شو» لباس داشتند. این تیشرتها با چاپ دستی طرح، نوشته یا مهرهایی که معمولا از بازارهای قدیمی در ترکیه، مراکش و ایران تهیه و دوخته شدهاند، بین ۶۰ تا ۱۲۰ دلار قیمت دارند.
این روزها این لباسها را میتوانید بر تن هنرمندان سرشناس آمریکایی و حتی مدلهای معروف بینالمللی ببینید؛ خواهران هیلتون، جیم کری، هایدی کلوم(مدل معروف آلمانی) و ... از مشتریان پرو پا قرص او هستند .میترا حجار و بهرام رادان هم، دو بازیگر معروف سینمای ایران هستند که تا امروز تیشرتهای «نیما.ان.وای» را پوشیدهاند.
نیکی هیلتون یکی از طرفداران نیما.ان.وای است
او این روزها در حال گسترش کار خودش هست؛ برای همین لـُنگهای جدید را به بازار میفرستد و به فکر کار کردن این طرحها روی لباس شب زنانه است.
با نیما بهنود، فرزند روزنامهنگار معروف (مسعود بهنود)، در مورد کاری که شروع کرده، انتظارت و مشکلات آیندهاش در دنیای مد صحبت کردم.
«چو ایران نباشد، تن من مباد» در تن یک مانکن آمریکایی یا اسپانیایی برای شما شاید بهعنوان یک طراح، فقط کار به نظر بیاید، ولی برای یک ایرانی که این طرح را میبینند چه حس و حتی فکری را به وجود میآورد؟
درست است، اگر یک ایرانی به آن نگاه کند، حس ملیگرایی نسبت به آن خواهد داشت. بالاخره وطنش است. ولی جوری که من به آن نگاه کردم، از این دیدگاه نبود. دلم میخواهد نظرها را جلب کنم به این که دنیا جوانهای داخل ایران را ببیند. اصلا میتواند ایران نباشد. درست است که من از نوشتههای فارسی استفاده میکنم، چون زبان فارسی را بهتر از زبانهای دیگر بلدم. ولی منظورم از این کار فقط یک کشور در دنیا و آن هم ایران نیست.
ببینید، دنیای مد بسیار وسیع است وبا یکسری گروههای خاص مونوپولی شده است. در صورتی که گروههای کوچکتری هستند با فرهنگهای خیلی جالبتر که دیده نمیشوند. حالا اگر یک مانکن خارجی لباسی با جمله «چو ایران نباشد...» را بپوشد، درست است که دارد فکر و هدف من را نشان میدهد، ولی در واقع هدف مستقل دیگری را هم نشان میدهد؛ این که دنیای مد یک بعدی نیست.
نیما بهنود، معتقد است طراح باید طرز فکر شخصی خود را الگو قرار دهد تا از بقیه مارکها تقلید نکند
اشاره کردید به این که در دنیای مد فضای مونوپولی وجود دارد؛ در رقابت با برندها و مارکهای دیگر وقتی شما با نشان تجاری «نیما. ان. وای» وارد میشوید، چقدر امکان دارید که جلو بروید؟ اصلا راه برای طرحهایی مثل این کار چقدر باز است؟
باید تلاش زیادی کرد. با دانستههایی که تا حالا جمع کردهام در این رشته و درسی که خواندم، به این نتیجه رسیدهام که نیویورک بسیارزمینه درستی برای شروع این حرکت دارد. یعنی من اگر در فرانسه، لندن یا در جای دیگری بودم، نمیتوانستم به این سرعت و یا به نحوی که تنظیم کردم پیش بروم. همه اینها بهخاطر این است که نیویورک بیشترین تحمل را دارد.
و البته بیشترین رقابت را هم در مد دارد!
بیشترین رقابت هم در آن وجود دارد که در واقع فعالیت را سختتر میکند. تمام کسانی که وارد این عرصه میشوند، بهخاطر این که مد یک صنعت بسیار خشن است، احساس میکنند باید از قبلیها پیروی بکنند و خیلی جرات نمیکنند که ایدهای از خودشان بیاورند. بهخاطر این که فرصتاش را ندارند که روش جدیدی وارد عرصه مد کنند و منتظر بمانند آن هم رد بشود تا هم از نظر مالی و هم از نظر فکری لطمه بخورند.
در واقع به خلاقیت طراح اشاره میکنی که میتواند باعث شود از ابتدا راه خودش را در این صنعت باز کند؟
بله... من میگویم اگر فکر کنند که از نظر شخصی چه عناصری دارند که متفاوت است، بیشتر جواب میگیرند. برای مثال میگویم، کریستین دیور طرحیهایی که ارائه کرده و پرطرفدار است، از یک ایده شخصی درآمده؛ دیور بعد از جنگ جهانی سعی کرد لباسهایی درست کند که روحیه شکستخورده مردم فرانسه را بهبود ببخشد. او نه میخواست معروف بشود و نه دنبال ثروت از این راه بود. ولی چون روش و طرحی را از درونش شکل داد و خیلی هم مواظب بود که درست انجام بشود، تبدیل به این مارک بزرگ شد. من معتقدم، آن طرز فکر را الگو قرار بدهیم، نه نتیجه نهایی را. یعنی اگر کسی از کشور مکزیک میخواهد طراحی کند، ببیند در فرهنگ خودش چه چیزهایی هست یا از آنها چه جوری میتواند استفاده کند.
طرحهای « NIMA NY» در حال گسترش روی انواع لباسهاست
همین مارکهای بزرگ مثل کریستین دیور، سالهاست بهخاطر اسم یا برند پایدار ماندهاند، در عین حال رو به تکرار آوردهاند و شاید در بسیاری از مواقع نگاه یا رویه جدیدی برای ارائه نداشته باشند. شاید این نکتهای که اشاره میکنی، نقطه شروع است برای این که یک طراح مد بهخصوص از یک کشور شرقی بتواند روی سکوی پرتاب بایستد.
درست میگویید، همینطور هم هست. برای شروع است و حرکت اولیه به نظر من خیلی مهم است، این که بهخاطر چی باشد و هدف شهرت و پول است، یا نشاندادن زاویهای از یک فرهنگ، مهم است؟
آن حرکت اولیه اگر درست باشد، حدود ۸۰ ۷۰ درصد راه طی شده و بقیه موارد معمول روزمره میشود.همانطور که شما میگویید، نه تنها مارک دیور، بلکه فعالیت مارکهای دیگر هم به صورت روزمره درآمده. بهخاطر این که بازدهی بالاست و هرچه تحویل بازار بدهند خریده میشود. این اتفاق تقریبا برای همه مارکها میافتد، چون دیگر وارد بازاری میشوند که فقط فروش مهم است. هیچ مارکی را ندیدهام که از روز اول کاملا صادق باشد و با همان هدف اولیه که شروع کرده، پیش برود.
مارک «نیما. ان. وای» چطور؟ برای شروع، غیر از دوست داشتن کار و به جز علاقهای که به ایران داشتی، هدف خودت صادقانه چه بود، و آیا تا امروز خودت صادق ماندهای در این روند؟
من هنوز در ابتدای راهم. اما هرچه میگذرد، میفهمم گروهمان در مورد مد هیچی نمیداند و به این فکر میکنیم که چقدر کارهای جدید میتوانیم بکنیم. در واقع هنوز مثل یک مشت بچه که هیجانزده هستند با این موضوع برخورد میکنیم. واقعا فکر نمیکنم به نحوی که از دور تصور میشود ما بزرگ شدهایم، ما بزرگ نشدهایم. ولی تا حالا همان هدف اولیه حفظ شده است.
اشاره کردی به روزهایی که در پیش داری. نیما بهنودی که از کارکردن روی شلوارهای جین و لباسهای وارداتی در ایران کارش را شروع کرد و با ارائه طرحهایی از مُهر قدیمی میرزاکوچک خان روی تیشرت در مهمانی خیریه برای کمک به بم (خارج از ایران)، به شهرت رسید و حالا حتی چند فروشگاه به نام خودش دارد، برداشتاش از مد چقدر تغییر کرده؟
روزهای اول، قبل از این که مقیم شهر نیویورک شوم ودر کالیفرنیا زندگی میکردم، نگاهم خیلی مثبتتر بود به دنیای مد. مثل هر موضوعی که وقتی از بیرون نگاه میکنید، جذابیتاش خیلی بیشتر است و وقتی واردش میشوید، تازه متوجه میشوید که خیلی متفاوت است با تصوراتت.
وقتی تحصیلاتم را در این رشته در نیویورک ادامه دادم، علاقهام که خیلی بیشتر شد، ولی تاریکی درونش را هم بیشتر دیدم. با این حال تا امروز با تمام بدیهایی که در صنعت مد هست، از لحاظ کارهایی که آدمهایش درون آن انجام میدهند، من هنوز خیلی به این صنعت علاقمندم.
نیما.ان.وای شوهای مختلفی در لندن، فرانسه، تورنتو، ونکوور و نیویورک داشته است
آن بخش تاریک صنعت مد، دقیقا کدام شرایط یا قسمتیست که بیشتر اذیتات میکند؟
مثلا یک شو یا نمایش لباس را میبینیم که چهارده پانزده مدل لباسها را میپوشند و دفیله میکنند و یکسری هم عکس میگیرند و طراح هم در نهایت میآید و میرود.
در واقع بعد ازاین که نگاه بکنیم، میبینیم که روحیه چهارده پانزدهتا مدل جلوی دید چندین هزار نفر قرار گرفته و خیلی حالت سختی است. از بیرون زیباست، ولی درونش را که ببینیم خیلی مسائل و مشکلات در آن نهفته است.
برای همین یکی از کارهایی که من از روز اول کردم و تا الان هم ادامه دادم این است که مدلهایم را فقط بهخاطر اندازه ابعاد بدن، زیبایی صورت و نوع هیکلشان انتخاب نمیکنم و با آنها در این روند رابطه برقرار میکنم، صحبت میکنم. برای همین است که تعداد زیادی از آنها تا امروز با گروه من هستند.
با وجود اینکه مدلهای معروف و بزرگیاند و برای مارکهای خیلی بزرگتر از من به طور تمام وقت کار میکنند، ولی درون آنها چیزی بود که من احساس کردم باید مثل یک کارگردان کار کنم که میخواهد هنرپیشههایش را انتخاب بکند و هر دو طرف باید نسبت به کار یک پسزمینه ذهنی داشته باشند. آن هم بهخاطر این است که همیشه میترسیدم و فکر میکردم اصلا از من برخواهد آمد که یکسری آدم را بگیرم و فقط بخاطر شکل ظاهری از آنها استفاده کنم؟
یعنی از نقطه ضعفی که میتوانسته مد برای یک مانکن لباس داشته باشد، یا از آن موردی که ممکن بود خودت در این صنعت دوست نداشته باشی، بهعنوان نقطه مثبت کار خودت استفاده میکنی؟
میشود اینطوری هم گفت. با این وجود من هنوز در این کار بعد از چهار پنج سال، آن تاریکیای که از آن سراغ دارم، ندیدهام. وضعیتی که مثلا مجبورند یکسری کارها را انجام دهند و حقوق کافی نگیرند و بروند، به نظر من کار خیلی سختی است. از یک جهت دیگر کسانی که کارهای خیاطی و تولید را انجام میدهند، هم با سختیهای خاصی روبهرو هستند در این صنعت. جز آن محصول نهایی و آن چیزی که شما از دوربین تلویزیونهای دنیا میبینید، بقیهاش خیلی خیلی در سطح پایین است.
برگردیم به لباسهایی که خودت طراحی میکنی. تا جایی که من یادم هست، سالها پیش طرحها و خطوط ژاپنی و چینی و حتی هندی روی لباسها مد شده بود. ولی زمان زیادی طول نکشید. فکر میکنم به سرعت طرفدارهایش را از دست داد.
بله. دوره خطوط هندی روی لباس خیلی کوتاه مدت بود. علت آن این بود که خیلی آن را با دنیای یوگا، بودیسم و مذهب مرتبط کرده بودند. خطوط ژاپنی و چینی خیلی عمرشان طولانیتر بود، ولی آنها هم از بین رفت. یعنی از سالهای ۵۰ تا۱۹۴۰ ادامه داشت و تا همین الان هم هنوز جاهایی دیده میشود.
گروه « NIMA NY»
بنابراین فکر میکنید خط فارسی در این دنیای بیرحم مد چقدر دوام بیاورد؟
فکر میکنم علت این دورههای کوتاه مدت این است که ایده در یک سبک گیر میکند و فقط روی یک شکل و جنس از آن استفاده میشود.
کاری که ما میکنیم این است که از چارچوب تیشرت بیرون بیاییم. یکسری کمربند چرمی، شلوار و کت در دست تهیه است. تا چندماه دیگر هم بیرون میآیند. الان من سعی میکنم نشان بدهم که خط فارسی، یا این شکلها و مُهرهای خاورمیانهای فقط روی تیشرت نیست که قشنگ میشوند و استفاده از آنها روی لباس شب زنانه یا روی روسری و دامنهای مختلف هم خوب میشود.این کاری است که ما میکنیم تا این ایده را نگه داریم و عمرش را طولانیتر کنیم.
سایت نیما بهنود همراه با طرحهایش
گروه « NIMA NY» در لندن، فرانسه، تورنتو، ونکوور و بخشهای مختلفی در آمریکا نمایش یا «شو» لباس داشتند. این تیشرتها با چاپ دستی طرح، نوشته یا مهرهایی که معمولا از بازارهای قدیمی در ترکیه، مراکش و ایران تهیه و دوخته شدهاند، بین ۶۰ تا ۱۲۰ دلار قیمت دارند.
این روزها این لباسها را میتوانید بر تن هنرمندان سرشناس آمریکایی و حتی مدلهای معروف بینالمللی ببینید؛ خواهران هیلتون، جیم کری، هایدی کلوم(مدل معروف آلمانی) و ... از مشتریان پرو پا قرص او هستند .میترا حجار و بهرام رادان هم، دو بازیگر معروف سینمای ایران هستند که تا امروز تیشرتهای «نیما.ان.وای» را پوشیدهاند.
نیکی هیلتون یکی از طرفداران نیما.ان.وای است
او این روزها در حال گسترش کار خودش هست؛ برای همین لـُنگهای جدید را به بازار میفرستد و به فکر کار کردن این طرحها روی لباس شب زنانه است.
با نیما بهنود، فرزند روزنامهنگار معروف (مسعود بهنود)، در مورد کاری که شروع کرده، انتظارت و مشکلات آیندهاش در دنیای مد صحبت کردم.
«چو ایران نباشد، تن من مباد» در تن یک مانکن آمریکایی یا اسپانیایی برای شما شاید بهعنوان یک طراح، فقط کار به نظر بیاید، ولی برای یک ایرانی که این طرح را میبینند چه حس و حتی فکری را به وجود میآورد؟
درست است، اگر یک ایرانی به آن نگاه کند، حس ملیگرایی نسبت به آن خواهد داشت. بالاخره وطنش است. ولی جوری که من به آن نگاه کردم، از این دیدگاه نبود. دلم میخواهد نظرها را جلب کنم به این که دنیا جوانهای داخل ایران را ببیند. اصلا میتواند ایران نباشد. درست است که من از نوشتههای فارسی استفاده میکنم، چون زبان فارسی را بهتر از زبانهای دیگر بلدم. ولی منظورم از این کار فقط یک کشور در دنیا و آن هم ایران نیست.
ببینید، دنیای مد بسیار وسیع است وبا یکسری گروههای خاص مونوپولی شده است. در صورتی که گروههای کوچکتری هستند با فرهنگهای خیلی جالبتر که دیده نمیشوند. حالا اگر یک مانکن خارجی لباسی با جمله «چو ایران نباشد...» را بپوشد، درست است که دارد فکر و هدف من را نشان میدهد، ولی در واقع هدف مستقل دیگری را هم نشان میدهد؛ این که دنیای مد یک بعدی نیست.
نیما بهنود، معتقد است طراح باید طرز فکر شخصی خود را الگو قرار دهد تا از بقیه مارکها تقلید نکند
اشاره کردید به این که در دنیای مد فضای مونوپولی وجود دارد؛ در رقابت با برندها و مارکهای دیگر وقتی شما با نشان تجاری «نیما. ان. وای» وارد میشوید، چقدر امکان دارید که جلو بروید؟ اصلا راه برای طرحهایی مثل این کار چقدر باز است؟
باید تلاش زیادی کرد. با دانستههایی که تا حالا جمع کردهام در این رشته و درسی که خواندم، به این نتیجه رسیدهام که نیویورک بسیارزمینه درستی برای شروع این حرکت دارد. یعنی من اگر در فرانسه، لندن یا در جای دیگری بودم، نمیتوانستم به این سرعت و یا به نحوی که تنظیم کردم پیش بروم. همه اینها بهخاطر این است که نیویورک بیشترین تحمل را دارد.
و البته بیشترین رقابت را هم در مد دارد!
بیشترین رقابت هم در آن وجود دارد که در واقع فعالیت را سختتر میکند. تمام کسانی که وارد این عرصه میشوند، بهخاطر این که مد یک صنعت بسیار خشن است، احساس میکنند باید از قبلیها پیروی بکنند و خیلی جرات نمیکنند که ایدهای از خودشان بیاورند. بهخاطر این که فرصتاش را ندارند که روش جدیدی وارد عرصه مد کنند و منتظر بمانند آن هم رد بشود تا هم از نظر مالی و هم از نظر فکری لطمه بخورند.
در واقع به خلاقیت طراح اشاره میکنی که میتواند باعث شود از ابتدا راه خودش را در این صنعت باز کند؟
بله... من میگویم اگر فکر کنند که از نظر شخصی چه عناصری دارند که متفاوت است، بیشتر جواب میگیرند. برای مثال میگویم، کریستین دیور طرحیهایی که ارائه کرده و پرطرفدار است، از یک ایده شخصی درآمده؛ دیور بعد از جنگ جهانی سعی کرد لباسهایی درست کند که روحیه شکستخورده مردم فرانسه را بهبود ببخشد. او نه میخواست معروف بشود و نه دنبال ثروت از این راه بود. ولی چون روش و طرحی را از درونش شکل داد و خیلی هم مواظب بود که درست انجام بشود، تبدیل به این مارک بزرگ شد. من معتقدم، آن طرز فکر را الگو قرار بدهیم، نه نتیجه نهایی را. یعنی اگر کسی از کشور مکزیک میخواهد طراحی کند، ببیند در فرهنگ خودش چه چیزهایی هست یا از آنها چه جوری میتواند استفاده کند.
طرحهای « NIMA NY» در حال گسترش روی انواع لباسهاست
همین مارکهای بزرگ مثل کریستین دیور، سالهاست بهخاطر اسم یا برند پایدار ماندهاند، در عین حال رو به تکرار آوردهاند و شاید در بسیاری از مواقع نگاه یا رویه جدیدی برای ارائه نداشته باشند. شاید این نکتهای که اشاره میکنی، نقطه شروع است برای این که یک طراح مد بهخصوص از یک کشور شرقی بتواند روی سکوی پرتاب بایستد.
درست میگویید، همینطور هم هست. برای شروع است و حرکت اولیه به نظر من خیلی مهم است، این که بهخاطر چی باشد و هدف شهرت و پول است، یا نشاندادن زاویهای از یک فرهنگ، مهم است؟
آن حرکت اولیه اگر درست باشد، حدود ۸۰ ۷۰ درصد راه طی شده و بقیه موارد معمول روزمره میشود.همانطور که شما میگویید، نه تنها مارک دیور، بلکه فعالیت مارکهای دیگر هم به صورت روزمره درآمده. بهخاطر این که بازدهی بالاست و هرچه تحویل بازار بدهند خریده میشود. این اتفاق تقریبا برای همه مارکها میافتد، چون دیگر وارد بازاری میشوند که فقط فروش مهم است. هیچ مارکی را ندیدهام که از روز اول کاملا صادق باشد و با همان هدف اولیه که شروع کرده، پیش برود.
مارک «نیما. ان. وای» چطور؟ برای شروع، غیر از دوست داشتن کار و به جز علاقهای که به ایران داشتی، هدف خودت صادقانه چه بود، و آیا تا امروز خودت صادق ماندهای در این روند؟
من هنوز در ابتدای راهم. اما هرچه میگذرد، میفهمم گروهمان در مورد مد هیچی نمیداند و به این فکر میکنیم که چقدر کارهای جدید میتوانیم بکنیم. در واقع هنوز مثل یک مشت بچه که هیجانزده هستند با این موضوع برخورد میکنیم. واقعا فکر نمیکنم به نحوی که از دور تصور میشود ما بزرگ شدهایم، ما بزرگ نشدهایم. ولی تا حالا همان هدف اولیه حفظ شده است.
اشاره کردی به روزهایی که در پیش داری. نیما بهنودی که از کارکردن روی شلوارهای جین و لباسهای وارداتی در ایران کارش را شروع کرد و با ارائه طرحهایی از مُهر قدیمی میرزاکوچک خان روی تیشرت در مهمانی خیریه برای کمک به بم (خارج از ایران)، به شهرت رسید و حالا حتی چند فروشگاه به نام خودش دارد، برداشتاش از مد چقدر تغییر کرده؟
روزهای اول، قبل از این که مقیم شهر نیویورک شوم ودر کالیفرنیا زندگی میکردم، نگاهم خیلی مثبتتر بود به دنیای مد. مثل هر موضوعی که وقتی از بیرون نگاه میکنید، جذابیتاش خیلی بیشتر است و وقتی واردش میشوید، تازه متوجه میشوید که خیلی متفاوت است با تصوراتت.
وقتی تحصیلاتم را در این رشته در نیویورک ادامه دادم، علاقهام که خیلی بیشتر شد، ولی تاریکی درونش را هم بیشتر دیدم. با این حال تا امروز با تمام بدیهایی که در صنعت مد هست، از لحاظ کارهایی که آدمهایش درون آن انجام میدهند، من هنوز خیلی به این صنعت علاقمندم.
نیما.ان.وای شوهای مختلفی در لندن، فرانسه، تورنتو، ونکوور و نیویورک داشته است
آن بخش تاریک صنعت مد، دقیقا کدام شرایط یا قسمتیست که بیشتر اذیتات میکند؟
مثلا یک شو یا نمایش لباس را میبینیم که چهارده پانزده مدل لباسها را میپوشند و دفیله میکنند و یکسری هم عکس میگیرند و طراح هم در نهایت میآید و میرود.
در واقع بعد ازاین که نگاه بکنیم، میبینیم که روحیه چهارده پانزدهتا مدل جلوی دید چندین هزار نفر قرار گرفته و خیلی حالت سختی است. از بیرون زیباست، ولی درونش را که ببینیم خیلی مسائل و مشکلات در آن نهفته است.
برای همین یکی از کارهایی که من از روز اول کردم و تا الان هم ادامه دادم این است که مدلهایم را فقط بهخاطر اندازه ابعاد بدن، زیبایی صورت و نوع هیکلشان انتخاب نمیکنم و با آنها در این روند رابطه برقرار میکنم، صحبت میکنم. برای همین است که تعداد زیادی از آنها تا امروز با گروه من هستند.
با وجود اینکه مدلهای معروف و بزرگیاند و برای مارکهای خیلی بزرگتر از من به طور تمام وقت کار میکنند، ولی درون آنها چیزی بود که من احساس کردم باید مثل یک کارگردان کار کنم که میخواهد هنرپیشههایش را انتخاب بکند و هر دو طرف باید نسبت به کار یک پسزمینه ذهنی داشته باشند. آن هم بهخاطر این است که همیشه میترسیدم و فکر میکردم اصلا از من برخواهد آمد که یکسری آدم را بگیرم و فقط بخاطر شکل ظاهری از آنها استفاده کنم؟
یعنی از نقطه ضعفی که میتوانسته مد برای یک مانکن لباس داشته باشد، یا از آن موردی که ممکن بود خودت در این صنعت دوست نداشته باشی، بهعنوان نقطه مثبت کار خودت استفاده میکنی؟
میشود اینطوری هم گفت. با این وجود من هنوز در این کار بعد از چهار پنج سال، آن تاریکیای که از آن سراغ دارم، ندیدهام. وضعیتی که مثلا مجبورند یکسری کارها را انجام دهند و حقوق کافی نگیرند و بروند، به نظر من کار خیلی سختی است. از یک جهت دیگر کسانی که کارهای خیاطی و تولید را انجام میدهند، هم با سختیهای خاصی روبهرو هستند در این صنعت. جز آن محصول نهایی و آن چیزی که شما از دوربین تلویزیونهای دنیا میبینید، بقیهاش خیلی خیلی در سطح پایین است.
برگردیم به لباسهایی که خودت طراحی میکنی. تا جایی که من یادم هست، سالها پیش طرحها و خطوط ژاپنی و چینی و حتی هندی روی لباسها مد شده بود. ولی زمان زیادی طول نکشید. فکر میکنم به سرعت طرفدارهایش را از دست داد.
بله. دوره خطوط هندی روی لباس خیلی کوتاه مدت بود. علت آن این بود که خیلی آن را با دنیای یوگا، بودیسم و مذهب مرتبط کرده بودند. خطوط ژاپنی و چینی خیلی عمرشان طولانیتر بود، ولی آنها هم از بین رفت. یعنی از سالهای ۵۰ تا۱۹۴۰ ادامه داشت و تا همین الان هم هنوز جاهایی دیده میشود.
گروه « NIMA NY»
بنابراین فکر میکنید خط فارسی در این دنیای بیرحم مد چقدر دوام بیاورد؟
فکر میکنم علت این دورههای کوتاه مدت این است که ایده در یک سبک گیر میکند و فقط روی یک شکل و جنس از آن استفاده میشود.
کاری که ما میکنیم این است که از چارچوب تیشرت بیرون بیاییم. یکسری کمربند چرمی، شلوار و کت در دست تهیه است. تا چندماه دیگر هم بیرون میآیند. الان من سعی میکنم نشان بدهم که خط فارسی، یا این شکلها و مُهرهای خاورمیانهای فقط روی تیشرت نیست که قشنگ میشوند و استفاده از آنها روی لباس شب زنانه یا روی روسری و دامنهای مختلف هم خوب میشود.این کاری است که ما میکنیم تا این ایده را نگه داریم و عمرش را طولانیتر کنیم.
سایت نیما بهنود همراه با طرحهایش